بالاخره انجام شد...
نمیدونم باید بگم شروع شد یا بگم تمام شد...
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت...
اصلا نمیدونم چه حسی دارم اصلا نمیدونم چرا این تصمیم گرفتم...
میترسم...
خوشحالم...
دلهره دارم...
غمگینم...
ذوق زده ام...
همه کسانی که میشناسم توی ذهنم اومدن...
همه چیزهای که دوست دارم و ازشون گذشتم...
همه خاطرات...
مغزم میخواهد منفجر بشه....
#مهاجرت
#نوشتم برای آینده
96.03.23...برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 6
آدم ها با بندهای به زندگی وصل هستن
هرچه بیشتر بیاندیشی بندهای بیشتری میابی
من امشب یکی از بندهای دلم را به انسان دیگری بخشیدم
و سخت ترین شب برایم امشب هست
احساس میکنم امشب از تمام شب های این چندسال دلگیرتر و طولانی تر هست....
پ.ن:امشب جودی به یه نفر واگذار شد
پ.ن:اینجا نوشتم تا یادم ببماند از چه چیزهای دل کندم برای هدفم....
96.03.23...برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 6
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 3
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 3
دیشب تا صبح باران آمد
دیشب تا صبح دلم قدم زدن در باران را طلبید
دیشب تا صبح دلم دلهره با تو بودن را داشت
دیشب تا صبح دلم هوایی بود
دیشب تا صبح دلم یاداور خاطرات بود
دیشب تا صبح به صورت تو خیره بود
دیشب تا صبح دستانم تو را لمس کرد
دیشب تا صبح دلم در هوای تو بود...
...........
پ.ن:وقتی دلت لک میزنه برای عاشقانه های گذشته 96.03.23...
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 58
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 64
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 63
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 103
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 112
برچسب : نویسنده : dehkade2shiva بازدید : 141